شهریور ۱۸، ۱۳۸۹

امشب به یمن آمدنت جان گرفته ام


درهای باغ را گفته ایم باز کنند ، فواره ها را نیز . نقل و شیرینی وشربت محیا کرده ایم به قدر و اندازه . کنیزکان نو رسیده پیش قدمتان را می شویند به عطر گلاب . منتظریم روی ماهتان ، خورشید عالم تاب شود بر آستانه عمارت متروک دلمان که نبضش به عشق شما می تپد و سبزی باغش ، چشمان رنگین کمانی شماست . تولدت شده . مبارکها باشد نوزدهم شهریور ماه سال یکهزار و سیصد و سی و یک .

برای تو ، برای کاوه عزیزم

۱۰ نظر:

مرضیه گفت...

سلام دخترم!!
سلام نپریده خانوم!!
تبریک میگم ! به خاطر اینکه انقد خوشگل احساست و نوشتی واسه کاوه و به کاوه هم تولدش و تبریک میگم.. ماشالا به جمعیت شهریوری ها !!!

مرضیه گفت...

من برم وبلاگ آقا پسر شهریوریمون و اونجا هم بهش تبریک بگم !
میگما... دیدی بالاخره من تونستم کامنت بذارم ؟ دیدی موفق شدم ؟

كاوه گفت...

سلام عزيزم

ممنون از اين همه محبت بي دريغت. نميدوني چه احساس آرامشي ميكنم از گرماي نگاهي كه هميشه و در همه حال به سمت و سوي منه .(گل ... قلب...)

كاوه گفت...

راستي عجب بدعتي بود تاريخ جديد تولدمان! (چشمك)

تینا گفت...

مبارکا باشد!!






زیبا مینویسی...خیلی زیبا!

سلمان گفت...

تولد کاوه مبارک باشه
اما این 1331 چیه؟
نکنه بابا هم تولدشون امروز بوده؟

پریزاد گفت...

برای سلمان خان : نخیر ، کاوه جان ما سی و یک ساله شدن :)

فرهاد گفت...

کودکی را میمانی عریان
که ان چه را میخواهد فریاد میزند و با دست های دراز کرده به سویش بی هیچ شرمی عریان میتازد
امید در پی چیزی که نمیرساد دراز مباد دستانت
و ان چه میخواهی بر خوانت فراهم باد
و تو همچنان بمانی کودک و عریان

كاوه گفت...

اين كامنت رو براي پست بدون عنوانت ميذارم پريزادجان

پريزاد عزيزم زندگي پره از پستي و بلنديها. گاهي پستي چنان جلوه گري ميكنه كه موجد عطش انتقام و نفرت و كينه توزي ميشه. گاهي انتقام چه ذهني و چه عيني بواقع بهترين راه فرونشاندن اين عطشه و گاهي بلندي و بلند انديشيدن چهره زشت پستي رو زايل ميكنه بنحوي كه بقدر صدها بار انتقام گيري موثر ميفته. ببين در حال حاضر به چه چيز احتياج داري و چه چيز بيش از هرچيز آرومت ميكنه. در مورد راهي كه بهت پيشنهاد كردم فكر كن. باور كن هر كدوم از ما تو موقعيت تو بوديم يا امكان داره كه روزي قرار بگيريم. پس خودتو تنها و بدون همدرد تصور نكن و بدون اين زشتي كه در خاطرت نقش بسته منتهي و محكوم به زيبا شدنه.

دوستت دارم و دلم تو اين مدت نبودن فيزيكيت بشدت برات تنگ ميشه.

پریزاد گفت...

ممنونم ازت کاوه خوب و مهربونم ... ممنونم که همیشه کنارم بودی و هستی تا کمتر این ناراحتی ها رو حس کنم ... باور کن هنوزم وقتی یادش می افتم ناخودآگاه اشکم سرازیر میشه ......