مرداد ۲۲، ۱۳۸۹

روزانه نوشت


ساعت 6 عصر بلند شدم ! اصلا دوست نداشتم که از خواب نازم که همه اش تو کنارم بودی و کلی صحنه های قشنگ و خوشگل با هم داشتیم بلند شوم ... حتی در خوابم ترانه ای سرودم که آهنگسازش هم خودم بودم ، منتها فقط صدای علی . اصحابی را طلب می کرد و تنظیم تو را ...
بیدار شده ام و به خودم می پیچم ، شاید به خاطر این غروب بد عصر جمعه ، شاید به خاطر نرفتن سر قراری که دیشب برای خودم چیدم ، شاید هم برای آن قبض موبایل کذایی و رفتار پدر ... نمی دانم ... بغضم گرفته ... کاش می شد جمعه ها را از تقویم خط زد ... می دانی ؟ حس می کنم جمعه هم مثل زاییدن است .... تا غروب آفتاب دردش را می کشی ، بد و طولانی ، همین که غروب تمام شود و شب سر بزند تو هم فارغ می شوی ، آرام می گیری ...
قرار بود یک پستی بنویسم راجع به سول میت ، اما ورژن 2 یش ، بحث و نتیجه گیری اش را هم به نوبت بسپارم به دست یکی ، چند وقتی است نه وقتش را می کنم نه حوصله اش را دارم ، غم نان هم مزید بر علت شده .... همچنان از کامنت گذاشتن معذورم ... تا بلکه روزی روحیه جوانی دوباره بازگردد و از اینترنت بازی شاد شوم ... فعلا که حس ته کشیدگی و نم گرفتگی دارم ....

۸ نظر:

سلمان گفت...

خوب میشی بالاخره
قرار نیست که همیشه این مدل بمونی

آژو گفت...

امیدوارم هرچه زودتر خوب بشی.

كاوه گفت...

اي بابا پريزاد!!

من انتظار داشتم كلي ذوق زده و كيفور بشي از چنين روياي زيبايي... البته دركت ميكنم بعضي روياها تا وقتي هنوز بيدار نشدي شادت ميكنن. ولي بهرحال منتظرم كه روحيه ت برگرده و نوشتنو از سر بگيري.

كاوه گفت...

در مورد قبض و عوارضش هم نگران نباش. خدا بزرگه (چشمك).

ايوب گفت...

تعبير خيلي قشنگي بود در مورد عصر جمعه
خدا مشكل همه جوان ها و بعدم بقيه خلق ش رو حل كنه از جمله قبض موبايل و ...

تینا گفت...

بعضی وقتا همه چیز دست یه دست هم میده تا حال آدم گرفته شه! فکر کنم روزگارت این روزا از همون بعضی وقتهاست پریزاد جون.

زود زود خوب شو. باشه؟

ساسوشا گفت...

می دونی پریزاد بانو.. بیزارم از آدم هایی که فقط بلدند نسخه ی خوب می شوی ر وزی را برایت بپیچند..
کسی از درد دلت واقعن خبر ندارد..
امیدوارم دلت آرام گیرد بانو..
امیدوارم..

ساسوشا گفت...

می دونی پریزاد بانو.. بیزارم از آدم هایی که فقط بلدند نسخه ی خوب می شوی ر وزی را برایت بپیچند..
کسی از درد دلت واقعن خبر ندارد..
امیدوارم دلت آرام گیرد بانو..
امیدوارم..