مهر ۲۶، ۱۳۸۹

اندرونی

گل می دوزم و گریه می کنم .
گل می دوزم و دعوا می کنم .
گل می دوزم و فراری تر می شوم .
گل می دوزم و دورتر می شوم .
گل می دوزم و .....

زندگی من با این گلها گره خورده ، که در هر باغش پری کوچک غمگینی به تمنای خنیاگر عبوسی نشسته که روحش را دزدیده است !!